• خانه
  • اقتصاد ایران در هیچ کشوری نیست به همین دلیل هیچ پیشرفتی نخواهد داشت !

اقتصاد ایران در هیچ کشوری نیست به همین دلیل هیچ پیشرفتی نخواهد داشت !
اشتراک
مدیر سایت
مقالات
1399/09/17
0 نظر

اقتصاد ایران در هیچ کشوری نیست به همین دلیل هیچ پیشرفتی نخواهد داشت !

آیا نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای ایران راهگشا خواهد بود؟

عده ای معتقدند روی کارآمدن بایدن یا ترامپ تاثیری برای ایران ندارد و همان  سگ زرد برادر شغال است. یکی ابتدا با لباس میش میآید و ذاتش گرگ و دیگری از همان ابتدا لباس گرگ بر تن دارد. 

گروهی دیگر متعقدند مشکل ایران و آمریکا سیستماتیک است و ربطی به حزبی ندارد و اقتصاد ایران با تغییر حزبی در آمریکا تغییر نخواهد کرد.

در واقع اقتصاد ما نیاز به بازنگری جدی دارد که یکی از ضرورتهای آن ساماندهی روابط بین المللی خواهد بود. البته در این روند برخی تاکید داشته گره مشکلات اقتصادی ایران اصلا به آمریکا ربطی ندارد و بازکردن گره های اقتصادی و سرنوشتمان در اختیار خودمان است. قطعا مشکلات تلنبار شده اقتصاد ایران در چند دهه اخیر باید در داخل کشور حل شود.

برای شفاف سازی تحلیل و جمع بندی این سناریوها، فرصتی فراهم شد تا در گفت وگویی نظرات پدرام سلطانی، نایب رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، رئیس کنونی هیأت مدیره شرکت پرسال و رئیس اتاق ایران و اتریش را جویا شویم. نظرات این مدیر فعال اقتصادی، دید گاههای قابل تاملی را پیشروی ما قرار داد.

اقتصاد ایران از مشکلات داخلی و خارجی رنج میبرد و بر کسی هم پوشیده نیست. علت را چه میدانید و برای کاهش این مشکلات چه تدابیر راهبردی باید مد نظر قرار گیرد؟

ساختار حاکمیت ایران مبتنی بر توسعه اقتصادی نیست و مبتنی بر توسعه ایدئولوژیک است. توسعه ایدئولوژیک در دنیای امروز همواره چالش آفرین بوده و چالش برای اقتصاد همواره مشکل ساز است. آن چیزی که در کشور باید اتفاق بیفتد، این است که اقتصاد جایگاه خود را پیدا کند. هر موضوعی که ما با دنیا و منطقه داریم سایه بر رشد اقتصاد ما انداخته است. مثلا منافع ما با عراق بیشتر نظامی و سیاسی است با اینکه در عراق بازار بسیار خوبی برای ما وجود دارد. در افغانستان و حاشیه خلیج فارس هم وضعیت اینگونه است. کلا با جهان اسلام یک سبک ایدئولوژیک داریم که این سبک اجازه نمی دهد تا بتوانیم با آنها روابط خود را بهینه کنیم. باز هم این سبک ایدئولوژیک اجازه نمی دهد که ما از زیر سنگینی بار اقتصاد 25 درصدی دنیا یعنی آمریکا بتوانیم بیرون بیاییم و نفس بکشیم.

حتی اگر برجام جدیدی شکل بگیرد، نمیتوانیم کماکان این ستیز منطقه ای را داشته، متحدان آمریکا در منطقه تهدید و بعد انتظار رشد اقتصادی هم داشته باشیم. آنها به ما این اجازه را نخواهند داد. بنابراین در منطقه به طور نسبی کوچک و کوچکتر میشویم. الان اقتصاد ما از اقتصاد امارات عربی متحده هم کوچکتر است. حتی در بعد داخلی هم یک بی اعتمادی به بخش خصوصی مستقل وجود دارد. یعنی اقتصاد ما تبدیل شده به یک اقتصاد گروگان گرفته شده توسط بنگاه هایی که مربوط به بخش عمومی غیر دولتی بخش حاکمیتی هستند که حتی زیر بلیت دولت هم نیستند و در هیچ کجای دنیا چنین اقتصادی دیده نمیشود. در نتیجه این اقتصاد هیچ وقت توسعه پیدا نمیکند. در نقشه حکمرانی ایران، اندازه اختیارات، اقتدار دولت و حتی مجلس خیلی محدودتر از این است که بتوانند بازیگران هم شان همتاهای خود در کشورهای دیگر باشند.

حال در این شرایط اولویتهای اقتصادی ایران چیست؟

رفع تحریمها مهمترین اولویت به شمار میآید. اما نکته این است که تحقق این مسئله در شرایط کنونی و در کوتاه مدت از عهده و اختیار دولت خارج است. به نظر میرسد بعد از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا بیشترین کاری که اتفاق خواهد افتاد این است که پیچ تحریم نفت را کمی زیر نظر جامعه جهانی شل کنند تا ایران بتواند به اندازه نیاز واردات غذا، دارو و نفت بفروشد. البته ایران به همان میزان الان نفت میفروشد منتهی عواید فروش نفت را نمیتواند راحت جابجا کند. انتظار است که این امکان به وجود بیاید که ایران بتواند در ماه تا 1 میلیارد دلار حداکثر دسترسی به عواید حاصل از فروش نفت داشته باشد تا مذاکرات با ایران آغاز شود. البته در حال حاضر اروپا زمزمه مشابه آمریکا را میکند که در دور جدید مذاکرات با ایران، بخشهای دیگرهم به غیر از موضوعات هسته ای در این مذاکرات قرار بگیرد و درباره آنها هم توافق حاصل شود. این مسئله کار را بسیار سخت میکند زیرا طرف ایرانی بارها گفته است که ما فقط روی پرونده هسته ای مذاکره میکنیم. اما آنها تمایل دارند که توان موشکی، بحثهای منطقه ای و موضوعاتی از این دست را هم وارد مذاکرات کنند. در نتیجه کار پیچیده میشود. بنابراین در دور جدید مذاکرات باید برای مدت طولانی عادت کنیم به یک شرایط بینابینی. یعنی شرایط اقتصادی ما نه به بدی شرایط امروز و نه به خوبی آنچه که انتظار مردم است باشد. شرایطی که بتوان میزان محدودی از نفت را در برابر غذا و دارو تحت نظارت بفروشیم تا مذاکرات به یک جمع بندی برسد.

حاکمیت و دولت در تحقق این روند، چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟

اگر بخواهیم از اولویتهایی سخن بگوییم که خارج از اختیار کامل دولت و حاکمیت ایران باشد یک چک لیست آرزوهاست. آن چیزی که تا حدی بتواند در اختیار دولت و حاکمیت باشد انجام چند کار با دامنه اثربخشی کم است. دولت باید کارهایی مثل مشکلات فرآیندی صادرات غیر نفتی را با توجه به سختگیری های جدی که به واسطه بانک مرکزی روی آن اعمال شده بود به حداقل برساند.همچنین تغییراتی که در سیاست های تجاری به وجود می آید، میتواند درآمدهای ارزی را تا حدی ترمیم کند. فشار روی قیمت ارز باید کمتر شود و باید از جهش قیمت ارز در ماه های آینده هم جلوگیری شود. از طرف دیگر سیاست دولت در کنترل کرونا مهم است. اگرچه این موضوع یک چالش سلامتی بوده اما به شدت روی اقتصاد ما تاثیر گذاشته است. اگر دولت بخواهد با همین شیوه کرونا را مدیریت کند عملا شکست خورده ترین کشور و اقتصاد در برابر کرونا خواهیم بود.مدیریت کرونا در کشور، خیلی ناکارآمد و بد بود. وزیر بهداشت جز اینکه زبان گلایه از زمین و زمان داشته باشد و بعضا تعریف و تشکر از بعضی افراد بکند هیچ اقدام محسوسی در این زمینه از ایشان دیده نمیشود. البته دولت هم در شرایط بد مالی قرار دارد و امکان پوشش های حمایتی از مردم و کسب و کارها برایش وجود ندارد.

موضوع ساماندهی بازار پول کشور هم بسیار جدی است. حجم پایه پولی و نقدینگی در اواخر سال گذشته تا الان افزایش سریعتری پیدا کرده که باعث افزایش قابل توجه نرخ تورم شده است. اینها تا حد زیادی میتوانست بهتر مدیریت شود. همچنین سو گیری های نادرست دولت در به اصطلاح حمایت از بازار سرمایه باعث شده تا سرمایه گذاران بازار سرمایه مدعی دولت و سازمان بورس باشند.این موضوع باعث شد تا دعوت دولت از مردم برای سرمایه گذاری در بورس را به عنوان شاهدی بگیرند که به اعتبار دولت بسیاری از افراد وارد بازار سرمایه شده اند و الان انتظار است تا دولت ضرر و زیان این سرمایه گذاران را پاسخگو باشد. مسائلی که ذکر شد جزو مواردی است که کم و بیش با یک مدیریت درست و کارآمد در داخل کشور قابلیت اجرا دارد. البته دامنه اثرشان هم آنچنان نیست تا بتواند شرایط اقتصادی کشور را از این رو به آن رو کند. بنابراین اولویت اول کشور که عرض کردم بسیار مهمتر از اولویت های بعدی است که گفتم.

اولویت اولی که گفتید رفع تحریم ها ست و این بزرگترین مشکلی است که اقتصاد ایران با آن دست و پنجه نرم میکند اما چگونه؟ در واقع چرا اقتصاد ایران به اقتصاد آمریکا وابسته است به گونه ای که همه از پیر و جوان از تاثیر انتخابات اخیر آمریکا بر اقتصاد ایران صحبت میکنند؟

اقتصاد آمریکا به تنهایی به اندازه یک چهارم اقتصاد جهانی بوده و بدیهی است که دیگر کشورها به این اندازه از اقتصاد جهانی خواه ناخواه وابستگی پیدا میکنند. این چنین نیست که این اندازه بزرگ را کشوری بتواند نادیده بگیرد یا کنار بگذارد و کماکان بتواند در عرصه رقابت های جهانی اقتصاد، به خوبی عمل کند یا بتواند نرخ رشد اقتصادی مناسبی داشته باشد و بدون دغدغه و مشکل کار کند. حال اگر اقتصاد آمریکا با این اندازه و قدرت در رویارویی یا تخاصم با اقتصاد کشوری قرار بگیرد این وضعیت به مراتب بدتر میشود. به جهت اینکه در چنین شرایطی، آن اندازه، دیگر 25درصد نیست و برای کشوری مثل ایران به بالاتر از 90درصد افزایش پیدا میکند، زیرا کشورهای دیگر با نگاه به منافع خود و در ترازو گذاشتن اهمیت اقتصاد آمریکا و اهمیت اقتصاد ایران، حتی با فرض ملاحظات غیراقتصادی مثل ژئوپلتیک و رقابتهای جهانی، آمریکا را انتخاب میکنند، زیرا طرف آمریکا به شدت در این ترازو سنگینی میکند.

حتی برای کشورهایی مثل چین و روسیه که ما آنها را تا حدی همسو با خود میدانیم هم چنین است. این محرومیت به شدت آن کشور را وابسته به رفتارهای آمریکا میکند. زیرا تصمیمات موتلفین، متحدین یا کشورهایی که حرف شنوی از آمریکا دارند و یا کشورهایی که به جهت منافع خود ناچار هستند گزینه هایی را در تصمیمات اقتصادی خود انتخاب کنند خواسته و ناخواسته در تقابل با منافع اقتصادی ایران قرار میگیرند. از آن سو، اقتصادی که در تقابل با آمریکا قرار میگیرد هرچقدر که این تقابل طولانی و فرسایشی شود آن اقتصاد ضعیف تر،کوچک تر و آسیب پذیرتر میشود و مقاومت خود را از دست میدهد و تصمیمات آمریکا بر روی آن اقتصاد (ایران) اثر تشدید شونده پیدا میکند. به طور مثال تحولات انتخابات آمریکا را ببینید تا چه اندازه روی اقتصاد ما مثل نرخ ارز که در واقع قدرت پول ملی و چشم انداز اقتصاد ماست تاثیرگذار بود، به گونه ای که بیش از هر کشور دیگری ما دستخوش اخبار تغییرات وتحولات آن کشور قرار گرفته ایم.

چه رابطه ای بین مواضع ایران نسبت به آمریکا با مشکلات کنونی اقتصادی وجود دارد؟

مواضع ما پس از انقلاب تاکنون همواره در محکوم کردن آمریکا در تقابل با آمریکا و در نفی منافع آمریکا در منطقه و در سطح جهان بوده است. این روند یک مبارزه ایدئولوژیکی بوده که به تدریج اندیشکده های آمریکایی که تهیه کننده خوراک فکری برای تصمیم گیری در هیأت حاکمه آمریکا هستند را به این سمت سوق داده که حساسیت خود را نسبت به ایران بالاتر ببرند و اکنون این حساسیت بسیار افزایش یافته است. این حساسیت افزایش یافته صرفا هم وابسته به مواضع کلامی نیست بلکه اقداماتی مانند طولانی شدن اشغال سفارت آمریکا، رویکرد ایران نسبت به کشورهای منطقه و تقابل با هم پیمانان آمریکا در منطقه مثل اسرائیل،عربستان و کشورهای خلیج فارس،ایران را در موضع تقابل آشکار و جدی با آمریکا قرار داده و فشار لابی های قدرت را بر تصمیمات هیأت حاکمه آمریکا برای تقابل با ایران مضاعف کرده است. همچنین در کنار این موارد، ورود ایران به فعالیت های هسته ای، عملا بهانه ای را به دست آمریکا و متحدانش داده که با حساسیت بیشتری یا با مواضع آشکارتری ایران را به عنوان یک مخاطره قلمداد و فشارها را روی ایران بیشتر کنند. پس در مجموع، ما در راهبرد پس از انقلاب ابتدا بهانه هایی به دست آمریکا داده ایم و سبب شده این فعالیت هایی که در شرایط عادی برای یک کشور به این اندازه حساسیت زا نبوده، موجب تشدید فشارها شود. فعالیت های اتمی ما از پیش از انقلاب آغاز شده و مربوط به پس از انقلاب نیست. اما در آن زمان کشورها برای همکاری هسته ای با ایران از یکدیگر سبقت میگرفتند و اکنون همین فعالیت باعث تحریم ما شده است. بنابراین رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک هستند که داستان را تغییر داده نه صرف ورود ایران به فعالیتهای هسته ای.

سرانجام اقتصاد ما با توجه به انتخابات نهایی آمریکا چه خواهد شد؟

زمان پیش روی ما یک بازه زمانی یک نواخت و یکپارچه نیست و زمانهای پاره پارهای است که در هر کدام اتفاقات خاص خودش رخ میدهد. به این معنی که اولا تا 20 ژانویه دولت فعلی سرکار خواهد بود و با توجه به اخباری که به گوش میرسد آنها تلاش دارند در همین فرصت باقی مانده تا جایی که میتوانند تحریم های وضع شده علیه ایران را پیچیدهتر و لغو آنها را برای دولت بعدی سختتر کنند.حال به فرض اگر بایدن بیاید در ابتدا بیشتر سرگرم چیدمان کابینه خود و اخذ تاییدات سنا در خصوص وزرا و مهره های کلیدی باید بماند و همچنین به موضوعات مهم مردم و دولت آمریکا مثل کرونا و وضعیت اقتصادی بپردازد. این موضوع هم باید در نظر گرفته شود که بین چالش های بین المللی آمریکا، شاید ایران در جایگاه حداکثر پنجم باشد. زیرا در دولت فعلی، آمریکا چالش هایی با دنیا پیدا کرده است که در وهله اول ترمیم روابط آمریکا با اروپاییها و متحدانش در نقاط مختلف دنیاست. بنابراین روابط باناتو، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، یونسکو و معاهدات آب و هوایی پاریس است که باید ترمیم شود. در اولویت های بعدی چین قرار دارد که یک چالش خیلی مهمتر برای ابرقدرت ماندن آمریکاست و بعد از آن روسیه خواهد بود.

در مرحله بعد از آن مسائل مهاجرتی با همسایگان خود مثل مکزیک و کانادا را دارد که همه اینها جزو اولویت های آمریکاست. بعد از اینها، مسئله آمریکا، خاورمیانه و متحدان اصلی آن در خاورمیانه، اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. پس اولین دغدغه رئیس جمهور بعدی آمریکا، ایران نیست. حال بعد از اینکه آمریکا بخواهد به روابط با ایران بپردازد، موسم انتخابات ریاست جمهوری ما فرا میرسد و ایران در یک دوره بلاتکلیفی سیاسی وارد میشود. بنابراین شاید در پاییز سال 1400 بتوان گفت که زمان برای مذاکرات بین ایران و آمریکا، فرا میرسد و تا آن زمان چه اتفاقاتی در منطقه یا آمریکا رخ خواهد داد هم شرط است.یعنی در این مدت توازن قوا در آمریکا به چه سمتی خواهد رفت؟ لابیهای اسرائیل و اعراب در آن جا چقدر میتواند روی دموکرات ها تاثیر بگذارد و رویکردشان را در مذاکره با ایران و بازگشت به برجام از انعطاف خارج یا سختگیرانه تر کند؟ انحراف ما از تعهدات مان از برجام چقدر میتواند بیشتر شود؟ و موضوعی که هنوز مشخص نیست این است که ما چه رویکردی قرار است در این باره داشته باشیم؟

در حقیقت ما جزو کشورهایی هستیم که از یک طرف گفته میشود فرقی برای ما ندارد که چه فردی  رئیس جمهور آمریکا شود زیرا ما مذاکره نمیکنیم. ولی همه کارها در پنهان انجام میشود. اگرچه سیاست، دوروی پنهان و پیدا دارد ولی سیاست ایران روی پنهانش بزرگتر از روی پیدای آن است. بنابراین، برای جامعه ایرانی در خصوص رفتار حاکمیت ابهام ها همواره بزرگتر و بیشترند.

روابط اقتصادی ایران و آمریکا با توجه به تغییرات پیش آمده چگونه خواهد بود؟

 این موضوع خیلی قابل پیشبینی نیست. زیرا کلا روابط سیاسی ایران در این چند دهه نشان داده که قائم به یک استراتژی مشخص نیست و بیشتر تصمیم گیری های فردی دخیل است تا تصمیم گیری های برخاسته از کارهای کارشناسی. تفاوت ایران با سایر کشورها این است که سیاست در ایران تا حد زیادی از دایره قوه مجریه خارج است حتی از دایره قوه مقننه هم خارج است و نهادهایی در حاکمیت ایران قرار دارند که در حاکمیت کشورهای دیگر قرار ندارند. در واقع حکمرانی چندین و چند قوهای در ایران است که روابط تعریف شده شفافی هم در بین آنها وجود ندارد و عملا نشان داده شده که قوای چندگانه پشت سر، خیلی قدرت بیشتری از قوای سه گانه متعارف دارند. بنابراین واقعا هیچ پیشبینی در این زمینه ندارم.

آیا میشود حداقل پیش بینی هایی در خصوص بازارهای خرد مثل طلا، سکه، ارز، مسکن، بانک و بورس در نیمه دوم سال داشت؟

به نظر شبیه اتفاقاتی که در ایام انتخابات آمریکا افتاد، میتواند با زمان روی کارآمدن بایدن هم تا حدودی رخ دهد. یعنی بازارها تا چند روزی بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات کاهش دارند و بعد مجدد با افزایش قیمت ها مواجه خواهیم شد. در این میان، بازار سرمایه افت قابل توجهی داشته و چون صعود آن خارج از چارچوب منطقی و عوامل بنیادی بود، الان خود را اصلاح کرده است که شاید با یک تعدیل کمی بیشتر به یک ثبات نسبی برسد. اگر تکلیف انتخابات آمریکا قطعی شود از اوایل بهمن بازارها میتوانند یک افتی داشته باشند و یک افت هیجانی به آن شرایط از خود نشان بدهند که این واکنش ها همه انتظاری است و آن اتفاق اصلی زمانی خواهد افتاد که تنگناهای تحریمی تا حدی کاهش پیدا کند. مثلا مذاکرات ایران برای آزادسازی منابع ارزی ایران در کشورهای دیگر به ثمر برسد و بقیه موارد که قبلا به آن اشاره کردم. اینها میتواند سیگناله ای کاهشی به بازارها بدهد. البته پایداری این سیگنال ها منوط به این است که در ادامه مذاکرات از سر گرفته شود و گشایش های بیشتری اتفاق بیفتد، که اگر نیفتد باز مجددا با شیب ملایم، روند افزایشی قیمتها و بازارها را خواهیم داشت.

بنابراین در 6 ماهه دوم امسال کم و بیش باید همین شرایطی که الان در آن هستیم را انتظار داشته باشیم. انتظار خارقالعاده ای نباید داشته باشیم مگر اینکه اتفاق خارق العادهای بیفتد. البته نباید فراموش شود که اگر مشکلات تحریم هم تمام شود با چالش FATF باید دست و پنجه نرم کنیم. یعنی روابط بانکی ما با دنیا کماکان در حداقل خواهد بود، چون بانک های دنیا هیچ رغبتی ندارند که با بانک های ایران کار کنند و تا زمانی که این رغبت نباشد پول چگونه میتواند جابجا شود؟ در نتیجه، فقط میتوانم بگویم اگر قرار باشد بر همین مسیری که سیاست های ما در این مدت قرار داشته، پیش برویم حتما یک ناکامی بزرگتر از شرایط کنونی خواهیم داشت.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران