بدون تردید، کوتاهی در قبال تامین سنگآهن باعث لطمه به صنعت فولاد کشور خواهد شد و در نتیجه تاثیر منفی بر میزان فروش و سود کارخانجات فولادی خواهد داشت. به همین دلیل میبایست بین سه استراتژی طلایی سازماندهی اثربخش، توسعه هدفمند و تامین مواد اولیه مدیران شرکت های فولادی به استراتژی تامین مواد اولیه (تامین ماده اولیه سنگ آهن)، به عنوان مهمترین زنجیره فولاد کشور توجه خاص داشته باشند تا دچار کمبود سنگ آهن در آینده نشویم.
با توجه به نظر کارشناسان زمین شناس، درصد ذخایر سنگ آهن کشور در حدود 5.2 میلیارد تن تخمین زده شده است، ولی میزان 2.8 میلیارد تن آن بصورت قطعی است که با وجود روند مصرفی فعلی بعد از 15 سال صنعت فولاد کشور دچار کمبود سنگ آهن خواهیم بود.
از آنجا که در اکتشافات جدید، ذخایر بزرگ سنگآهن، غالبا در عمق بیش از ۳۰۰ متر شناسایی شدهاند و شرایط استخراج، بهرهبرداری و نگهداری معادن زیرزمینی و عمیق، در مقایسه با معادن روباز و سطحی که اغلب با عمق کمتر از ۱۰۰ متر است، بسیار پرهزینه است، بنابراین، ضروری است، برای استفاده بهینه و حداکثری از منابع و ظرفیتهای موجود، علاوه بر استفاده از ذخایر سنگآهن مگنتیت پرعیار از معادن روباز و سطحی با هزینه فرآوری و قیمت تمام شده کمتر، از ذخایر سنگآهن هماتیت کم عیار که به واسطه ضریب نفوذپذیری جریان مغناطیسی ضعیف (پارامغناطیس)، هزینه فرآوری (جداسازی و پرعیارسازی) آن بیشتر است، نیز استفاده شود تا صنعت فولاد کشور در آینده در دام کمبود سنگآهن گرفتار نشود.
از آنجا که حفاری، استخراج و نگهداری از معادن زیرزمینی و عمیق، به ماشینآلات، تجهیزات و ترابری خاص و ارزبر نیاز دارد، در آن صورت قطعا قیمت تمام شده سنگآهن تولیدی از معادن زیرزمینی و عمیق نسبت به قیمت تمامشده فعلی، بیشتر خواهد بود. بنابراین، صنعت فولاد کشور با دو واقعیت کتمانناپذیر مواجه است. واقعیت اول؛ بر اساس، سند چشمانداز بیست ساله افق ۱۴۰۴ که در سال ۱۳۸۴ ابلاغ شده است، برای رسیدن به تولید سالانه ۵۵ میلیون تن فولاد خام، با ضریب تبدیل ۵۶/ ۲ به حدود ۸/ ۱۴۰ میلیون تن سنگآهن نیاز است. واقعیت دوم؛ آمار و اطلاعات ذخایر سنگآهن کشور، حکایت از آن دارد که ذخایر قطعی موجود کشور، کافی نیست و بعد از حدود ۱۵ سال، صنعت فولاد کشور با کمبود سنگآهن مواجه خواهد شد. بنابراین با توجه به دو واقعیت موجود، باید استراتژی صنایع فولاد کشور از نگرش نیوتنی که نگاهی محدود، ثابت، بخشینگر و جزیرهای دارد، به نگرش کوانتومیکه نگاهی آیندهنگر، پویا، کلان نگر و سیستمی دارد، تبدیل شود تا در زنجیره فولاد کشور، تعادل و توازن منطقی برقرار شود و در این میان، نقش و کارکرد ۱۰ شرکت صنعتی و معدنی بزرگ که بیش از ۸۵درصد ذخایر سنگآهن و تولیدات فولاد کشور را در اختیار دارند، مهم و حیاتی خواهد بود. طبق سند چشمانداز، برای دستیابی به تولید فولاد خام سالانه به مقدار ۵۵میلیون تن با ضریب تبدیل سنگآهن به ۵۴/ ۱ حدود ۴/ ۹۱ میلیون تن کنسانتره و با ضریب تبدیل ۶۶/ ۱ حدود ۸/ ۸۴ میلیون تن گندله نیاز خواهد بود.
با توجه به تولید واقعی سنگآهن در سال ۱۳۹۸ به میزان ۹۳ میلیون تن که حدود ۹/ ۳ میلیون تن دانهبندی، حدود ۳/ ۴۷ میلیون تن کنسانتره و حدود ۸/ ۴۱ میلیون تن گندله است، برای رسیدن به اهداف سند چشمانداز، باید تلاش و پشتکار مضاعفی به عمل آید. از آنجا که در سال ۱۳۹۸ حدود ۱۴ میلیون تن سنگآهن دانهبندی، کنسانتره و گندله صادر شده است که این موضوع، با اهداف و سیاستهای اقتصاد مقاومتی، حفظ استقلال اقتصادی و ارزشآفرینی در مواد اولیه تجدیدناپذیر، در تضاد و تعارض است، بنابراین اصل موضوع (خام فروشی) ایجاب میکند که از سوی مسوولان و دستاندرکاران مورد مداقه قرار گیرد. نکته اساسی اینجاست که برای توجیه صادرات سنگآهن ایران، نباید ایران را با کشوری مانند استرالیا که دارای ذخایر قطعی بیش از ۳۵ میلیارد تن سنگآهن است (بیش از ۱۲ برابر ذخایر قطعی ایران) مقایسه کنیم.
از سوی دیگر در استرالیا، بخش اعظم درآمد حاصل از صادرات سرمایه ملی سنگآهن، به سرمایه ملی دیگر و سرمایهگذاریهای عمومی تبدیل میشود و به همین دلیل، استرالیا به لحاظ میزان تولید ناخالص داخلی، جزو ۱۵ کشور اول جهان، از نظر ثروت جزو ۱۰ کشور اول دنیا و از نظر شاخص رفاه عمومی و کیفیت زندگی جزو ۷ کشور اول جهان است و نرخ تورم این کشور کمتر از یک درصد و نرخ بیکاری کمتر از ۶ درصد است.
چنانچه به وضعیت تولید و صادرات فولاد ایران نگاهی داشته باشیم، ملاحظه میشود که ظرفیت اسمی فولاد خام در سال ۱۳۹۸ حدود ۳۶ میلیون تن بوده است که حدود ۲/ ۲۷ میلیون تن به صورت شمش فولاد (اسلب، بیلت و بلوم) و حدود ۵/ ۳ میلیون تن از محل ذوب ضایعات و آهن اسفنجی و با احتساب تغییر در موجودی انبار، جمعا به میزان ۷/ ۳۰ میلیون تن تولید شده است که از این مقدار، حدود ۲/ ۲۰ میلیون تن به صورت محصولات فولادی (مقاطع و ورق) برای مصرف داخل و حدود ۷ میلیون تن به صورت شمش فولاد صادراتی و حدود ۵/ ۳ میلیون تن محصولات فولادی صادر شده است.
با توجه به میزان ذخایر سنگآهن موجود ضرورت دارد نگرشمان را نسبت به صادرات سنگآهن و صادرات شمش فولاد اصلاح کنیم و علاوه بر دو واقعیت اول و دوم که عنوان شد، مسیر آینده صنعت فولاد کشور با نگرش۳۶۰ درجه مورد ارزیابی قرار دهیم، در آن صورت، با دو واقعیت دیگر نیز مواجه خواهیم بود.
واقعیت سوم؛ کشور برای رشد و شکوفایی اقتصاد ملی و رفاه عمومیو ایجاد زیرساختهای صنعتی و تولیدی نیاز به ساختمانسازی، راهسازی، خودروسازی و ساخت لوازمخانگی و تجهیزات و ماشینآلات دارد که برای رفع این احتیاجات، باید محصولات فولادی به میزان کافی و با کیفیت و قیمت مناسب، به جامعه عرضه شود که به این ترتیب، مصرف ظاهری سرانه محصولات فولادی از حدود ۲۰۰ کیلوگرم به حدود ۴۰۰ کیلوگرم افزایش مییابد. واقعیت چهارم؛ تامین سنگآهن از طریق معادن زیرزمینی و عمیق یا از طریق سرمایهگذاری و واردات از خارج، پرهزینه و سنگین است و قیمت تمام شده افزایش شدیدی خواهد داشت، بنابراین ضرورت دارد که از صادرات سنگآهن و گندله که خامفروشی است، پرهیز شود و اصلح است شرکتهای صنعتی و معدنی بزرگ کشور، به جای صادرات فولاد خام که شکل دیگری از خام فروشی است، با بهرهگیری از فلزات خاص و استراتژیک مانند مولیبدن، کروم، کبالت، تنگستن، نیکل و تیتانیوم که به صورت فراوان در کشور وجود دارد و با استفاده دانش فنی، تخصص و تجهیزات، در جهت تبدیل فولاد خام به محصولات فولادی خاص و سوپر آلیاژ مانند فولاد ضدحریق، ضد زلزله، ضد ارتعاش، ضد زنگ و محصولات فولادی گالوانیزه، ورق خودرو و ورق لوازم خانگی، گامهای اساسی بردارند تا با صادرات آنها با ارزش افزوده و حاشیه سود بالا و ارزآوری بیشتر، منافع بیشتری را برای سهامداران و ذینفعان بهوجود آورند و موجب اشتغالزایی و رشد و شکوفایی کشور شوند. روشن است مدیرانی که در جهت توسعه پایدار در سرمایهگذاری معادن زیرزمینی پیشرو باشند تا صنعت فولاد کشور در آینده با کمبود مواد معدنی مواجه نشود، نامشان به عنوان چهره ماندگار ثبت خواهد شد.